"دلتنگی" بی خبر میاد وسطِ یه مهمونی وقتی داری میخندی و خوش میگذرونی. به شکلِ یه آدم میاد، یه نگاه که خیلی شبیه. وا میری. سرتو میندازی پایین که نبینی، که یادت نیاد که یادت بره، که یادت نمیره. آخه بینوا مگه میشه یادت بره. مهمونی تموم شده یه اتوبان خلوته و تو و یکی که از ضبط صوت ماشین میخونه : اندوهِ بزرگی ست زمانی که نباشی.!

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

☔چه خبر از ساری؟ هر چی که بخوای درایور دلتا طراحی طلا و جواهر آرزین آژانس حقوقی آسا وکیل شماره خاله روزهای زندگی من????????